جدول جو
جدول جو

معنی دس چو - جستجوی لغت در جدول جو

دس چو
عصا، چماق، چوبدست
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تحقیر شده، دماغ سوخته، چوب به دردنخور، گونه ای بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
مترسک، مزاحم، هیزم آب خورده و پوسیده
فرهنگ گویش مازندرانی
مزاحم، مترسک، چوب لرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
چماق، چوب دست
فرهنگ گویش مازندرانی
از فن های کشتی لوچو و کشتی با شال است که دست حریف را گرفته
فرهنگ گویش مازندرانی
آبی که پیش و بعد صرف غذا با آن دست ها را شویند
فرهنگ گویش مازندرانی
کور مال، چراغ دستی
فرهنگ گویش مازندرانی